خوشبختی اون چیزی نیست که آدم از بیرون میبینه!
خوشبختی تو دلِ آدمه ...
دل اگر خوش باشه ،آدم خوشبخته
اينا که تو خيابون راه ميرن و يهــو با خودشــون ميخنــدن ...
آدمايیــن که با خاطره هاشــون زنـــــــدن ...
ديــــــوونه نيــــستن فقــــط يکــم خستــــه ان ... یکـــــــــــــم
سلام بچه ها من قصد دارم کلیدهای طلایی موفقیت را به عنوان هدیه به شما تقدیم کنم تا باز کردن هیچ قفلی براتون غیرممکن نباشه و امیدوارم که اونها را تو زندگیتون به کارببرید .من نمیخوام نگاهی سطحی بندازیدو نظر بدید فقط میخوام به کارببرید همین.
کلیدهای طلایی1
- از اینکه در راه جدیدی به تنهایی قدم میذاری واهمه نداشته باش سعی کن راهت را خوب بشناسی و در آن پشتکار داشته باشی هرگز به اینکه در این راه از کسی پیروی میکنی فک نکن و مرام خودتو حفظ کن
- بچه ها همیشه یادمون باشه تا به حرفای قشنگی که میزنیم عمل نکنیم هیچ کس به ما اعتماد نمیکنه
- همیشه رسیدن به مقصد شیرین و دلپذیره ولی اینکه چگونه و از کدوم راه میریم مهمتره
- اگه گیاهان یقین دارن که بهار میادپس چرا ما انسانها باور نداریم که روزی خواهبم تونست به هر آنچه می خوایم برسیم.
هر چیز که دل به آن گراید
گر جهد کنی به دستت آید
این داستان ادامه دارد..........
یکی از وحشتناک ترین لحظه های دوران مدرسه این بودکه:
.
.
.
.
...
.
.
.
.
.
.
.
صبح دیر برسی مدرسه و ببینی هیچ کســـــی توی حیاط نیست ..! :|
درد دارد،
وقتي همه چيز را مي داني،
و فکر مي کنند نمي داني،
و غصه مي خوري که مي داني،
و مي خندند که نمي داني!!!...
واسه دوست داشتنی بودن ...
قرار نيست کار خاصي انجام بدی، همين که يه سری کارا رو انجام ندی دوست داشتنی هستی
به آدمای اطـــرافت اهمیت بده ...
درداشـــونو گوش کـــن ...
واســشون وقــت بــذار ...
به خنده هاشـــون ، گــریه هاشـــون ، اهمیــت بــده !
وقتــی دیگه نبــاشن ،
وقتـــی نداریشون ...
اونــوقت میفـــهمی چی میــگم
که میتوان به کسی داد ،
زمان است !
هنگامیکه برای یکنفر وقت میذاری ،
قسمتی از زندگیت را به او دادی ....
که باز پس نمیگیری ... !!!
پس قدر کسانی که برایتان وقت میگذارند رابدانید ...
تجربه های انفرادی، خویش را می سازند، گاهی تنها بمان تا خودت را بیابی.
در به روی هر چه تاریکی است می بندیم غمها را دور می ریزیم و می خندیم
یاوری کن ای خدا تا در پناه تو با تمام روشنایی ها بپیوندیم
خانه را روشن کنیم از پرتو ایمان
.... Me Voy
وقتی تو نیستی،نه هست هایمان نیز چونان که بایدند نباید باد.
یه خبر خوش
درس ساختمان و تجهیزات کتابخانه این ترم توسط استاد پاپی تدریس می شه ، میدونم که بخاطر این خبر که کمی قدیمی ولی جذابه در پوست خود نمی گنجید ، خیلی عالی شد مگه نه
اگه به مدرسه دیربرسی مجبوری بری نیمکت آخربشینی............. ولی اگه به دانشگاه دیر برسی مجبوری بری نیمکت اول بشینی
به نظرتو چیه؟؟؟؟؟؟
اسپانیایی ها میگن:عشق ساکت است اما اگرحرف بزند ازهرصدایی بلندتراست
ایتالیایی ها میگن:عشق یعنی ترس ازدست دادن تو... ایرانی هامیگن:"عشق سوء تفاهمی است بین دو نفر که با یک ببخشیدتمام میشود
حالا نظر شماچیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوشبخت باشيد ...
همان باشيد که مي خواهيد .
اگر ديگران آن را دوست ندارند ، بگذاريد نداشته باشند .
"خوشبختي يک انتخاب است "
زندگي ، راضي نگه داشتن همه نيست
پس از آفرینش ادم خدا به او گفت:
نازنینم آدم با تو رازی دارم
اندکی پیشتر آی...........
مولا علی (ع) با عمار یاسر و نصیر و عده ای از بغداد قصد بازگشت به حله را داشتند تا به کنار فرات رسیدند ، نصیر در ذهنش آمد که از کدام طرف فرات بگذریم که ناگاه مولا علی (ع) فرمود: بر لب فرات برو و با آواز بلند بگو:ای جمجمه علی بن ابیطالب می گوید: از کدام طرف حرکت کنیم و بگذریم چون نصیر بر کنار فرات آمد و فریاد زد ، هفتصد هزار نفر که همه آنها اسمشان جمجمه بود گفتند: کدام جمجمه مقصود توست بازگشت و قضیه را به مولا عرضه داشت امام فرمود : بگو جمجمه بن کرکره مقصود من است باز عرضه داشت این اسمها و افراد زیاد اند باز امیر المومنین فرمود : کرکره بن مرمره وقتی نصیر گفت شخصی لبیک سرداد: ای غلام ، امر مولا علی (ع) چیست کفت : می فرماید: از کدام راه فرات بگذریم گفت : مگر تو از عقل و هوش بیگانه ای و با دیوانگی هم خانه ای آنکه نام مرا و پدرمرا در این عالم نامرئی و عجائب می داند آیا نمی داند راه فرات از کدامین طرف است تو چرا از کار و بار او غافلی این قضیه ای در زمان مولا علی بود که اتفاق افتاد مولا علی را ما نمی تونیم بشناسیم چون مرد خیلی بزرگی بود امیدوارم روزی بتونیم یکم مولای خودمون رو بشناسیم درود بر مولا علی و دوستارانش
هیچ کس آنقدر فقیر نیست که نتواند به دیگری لبخند بزند......
و هیچ کس آنقدر ثروتمند نیست که به لبخندی نیاز نداشته باشد.....
جه چیز بیش از همه خدا را در مورد انسان متعجب می کند؟
?what surprises you most about humankind
اینکه چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد
that they live as if they will never die
و چنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند
and die as if they had never lived
به نظر من امتحان مبانی =امتحان کتابداری به توان چهار
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا
سخنی از حافظ
گاهی خدا درها را می بنده و پنجره ها را قفل می کنه... زیباست اگه فکر کنی شاید بیرون طوفانه و خدا میخواد از تو محافظت کنه
تقدیم به همه ی کسانی که از لطف خدا مایوس نمی شوند
بچه هاواسه این امتحان 160صفحه ای ، کدوم مورد برای شما صدق میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی جز کدوم دسته اید؟؟
زیبا ... هوای حوصله برفی است.
تقدیم به همه ی موسیقی دانان و موسیقی دوستان
هیچ کس نمی تواند تو را از من بگیرد ای آرامش
وقتی به کتابخانه ی من می آیی با خود کتاب بیار.
همه میپرسیدند
چیست در زمزمه ی مبهم آب؟
چیست در هم همه ی دلکش برگ؟
چیست در بازی آن ابر سپید؟
روی این آبی آرام بلند؟
که ترا میبرد اینگونه به ژرفای خیال
چیست در خلوت خاموش کبوترها؟
چیست در کوشش بی حاصل موج؟
چیسیت در خنده ی جام؟
که تو چندین ساعت
مات و مبهوت به آن مینگری؟
نه به ابر
نه به آب
نه به برگ
من به این جمله نمی اندیشم
من به تو می اندیشم
ای سراپا خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
تو بخواه
پاسخ چلچله ها را تو بگو
قصه ی ابر هوا رو تو بخوان
تو با من تنها تو بمان
در رگ ساغر هستی تو بجوش
من همبن یک نفس از جرعه ی جانم باقی است
آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش
فریدون مشیری با اندکی تخلص
وقتی بچه بودم فکر می کردم آدما دنیا رو به رنگ چشمای خودشون میبین، یعنی اوناکه چشماشون قهوه ایه دنیا رو قهوه ای، اونا که چشماشون سبزه دنیا رو سبز، و... می بینن
شما چی یه همچین تصوراتی تو دوران بچگیتون داشتید؟
محبت تنها معجزه ایست ...
که همه ما می توانیم ،
بیافرینیم و لذت ببریم
برای تو دوست خوبم
آرزو میکنم توجیب لباست پول پیدا کنی،
آرزو میکنم یه موزیکی که خیلی وقته دنبالشی ُ هیچ اسمی ازش نمیدونی رو یهو یجا پیدا کنی،
آرزو میکنم وقتی دارن ازت تعریف میکنن تو اتفاقی رد بشی ُ بشنوی،
آرزو میکنم انقدر بخندی که از چشمات اشک بیاد،
آرزو میکنم یه چیزی که کوچیکه ولی فکر نمیکردی حالاحالاها داشته باشیش رو بدست بیاری.
این آرزوها کوچیکن ولی خیلی لذت بخشن.
برای تو
چهارده تاست، به تعداد دانشجویان باقی مانده ی کتابداری سال92
خیلی خاص نباش که بخوان اینطوری زیر ذره بین ببرنت.
گاه آسان نیست که خندان با جهان رو به رو شوی...
هنگامی که دلی پر درد داری
شهامتی بس بزرگ می خواهد....بازگشت به خویشتن و دست یافتن به نیروی درون.
و بدان که فردا روز دیگری خواهد بود با رهاوردهایی نو...
اگر بتوانی بردبار بمانی و فردا را ببینی ...
از نو آدمی خواهی شد
پر توان تر...
با درک افزون...
و به خود می بالی که به این بردباری توانا بوده ای...
"کتی اوبارا"
سلامی گرم به بچه های کتابداری
میخوام از چیزایی که تا حالا بود ولی دیگه نیست براتون بگم
اگه تا حالا از ترس پرسش استادا مجبور بودید بر عکس همیشه برید اون پشت مشتا قایم شید دیگه تموم شد (ولی یه عزیزی همیشه به من میگه اگه میخوای تودید نباشی جلو بشین)
اگه تا حالا درسای شیرین وآسون مثه واژه و مبانی داشتید دیگه تموم شد
اگه تا حالا ترمکی بودینو از این قضیه زنج میبردید دیگه تموم شد ولی ایشالا از این به بعد ترمدکی(توضیحات:ترم+دو+یی،ولی چون دومصوت پشت همنمیان ما این اجازه را به خودداده که یای اولی راحذف وجای ان ک بگذاریم)
اگه تا حالا بر اثر آلزایمر ناشی از پیری(و یابخاطر همنشینی باپیر) یادتون رفته غذا رزرو کنیدو گرسنه میموندید
دیگه تموم شد ولی خدا خیرش بده این تریا رو که همیشه ازمون پذیرایی میکرد حتی بایه چای ساده
اگه تا حالا واسه دیدن استاداتون مجبور بودید دم اتاقاشون چندین ساعت منتظر بمونید دیگه تموم شد
اگه تا حالا از سرویس ساعت 6جا میموندیدو از شدت سرما مجبور بودید لای درختای دانشکده قایم شین دیگه تموم شد
ولی بچه ها اصلا ناراحت نباشین دو هفته دیگه روز از نو و روزی از چییییییییی؟؟؟؟؟؟
«ترم بعد منتظرماست بیاتا امتحانارو پاس کنیمو برویم.....»
ادم ها را بــــدون ایـــنکه به وجـــودشان نیـــاز داشتــــه باشــی دوســـت بــدار
کاری که خــــــدا با تو می کند ..
ساعت ۳ شب بود که
صدای تلفن پسری را از خواب بیدار کرد ؛
پشت خط مادرش بود !
پسر با عصبانیت گفت :
چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی ؟!
مادر گفت :
بیست و پنج سال قبل در همین موقع شب ،
تو مرا از خواب بیدار کردی !
فقط خواستم بگویم ،
تولدت مبارک . . . !
خورشید را به دریا بریز ماه را نیز
ستاره های ریز با تو می شود زیست
.: Weblog Themes By Pichak :.