به قفس سوخته، گیریم که پر هم بدهند ببرند از وسط باغ گذر هم بدهند
حاصل این همه سال انس گرفتن به قفس تلخ کامی است اگر شهد و شکر هم بدهند
همۀ غصۀ یعقوب از این بود که کاش بادها عطرکه دادند خبر هم بدهند
ما که هی زخم زبان از کس و ناکس خوردیم چه تفاوت که به ما زخم تبر هم بدهند
قوت ما لقمۀ نانی که خشک است و زمخت بنویسید به ما خون جگر هم بدهند
دوست که دلخوشیم بود فقط خنجر زد دشمنان را بسپاریدکه مرهم بدهند
نظرات شما عزیزان:
به وسعت نگاه
به عمق یک لحظه سکوت
به حرمت یک قطره آب
باز هم قفس است و خیال پرواز به ذهن هر پرنده ی محبوسی خواهد افتاد
.: Weblog Themes By Pichak :.